به قولی، قلم در دست میگیرم و روی کاغذ سفید مکث میکنم، میخواهم بنویسم، اما در چه موردی نمیدانم.
این مشکلی است که هر از چند گاه گریبان مرا میگیرد. معمولا برای فرار از این موقعیت، راهکارهایی دارم که برای حل این مشکلم موثر بوده است این راهها را با شما به اشتراک میگذارم امیدوارم که کمکی کرده باشم
نوشتن در مورد مشکل نیافتن ایده
اولین راهکاری که به نظرم میرسد پرداختن و نوشتن در اینمورد است اغراق نیست که اگر بگویم من هفته ای یک یا دو بار دچار این مشکل میشوم و در این مواقع در مورد مشکلم مینویسم از اینکه هیچ ایده ای به ذهنم نمیرسد شکایت میکنم بعد از چند خط نوشتن حس میکنم که قلمم جهت گرفت و برای خود موضوعی پیدا کرد مثلا نوشتن همین مقاله : چند خط اول را که نوشتم و در مورد مشکل ایدهیابیم شکایت کردم تصمیم گرفتم که در همین مورد مطلب بنویسم و راه حلهایی که برایم کمک کننده است را مطرح کنم.
از جملات درون کتابها جهت یافتن ایده کمک بگیرید.
وقتی خیلی برای یافتن ایده مستاصل میشوم و هیچ نکته ای برای پرداختن به آن و آزاد نویسی ندارم سراغ کتابهایم میروم یک کتاب انتخاب میکنم و صفحه مقابلم را میخوانم تا یک جمله مناسب برای نوشتن بیابم، مدتی پیش که دچار مشکل همیشگی شده بودم . بنابراین یکی از کتابهای نیمه خوانده ام را جلو کشیدم کتاب در مورد سرگذشت فرح پهلوی بود در جایی از کتاب گفته بود که فرح از ابتدا دختر مستقلی بود همین جمله آغاز یک نوشته یکونیم صفحهای شد. داستان دختری مستقل که همیشه مورد آزار مردم شهر قرار میگرفت ولی با سرسختی تمام پا پس نکشید و شهردار همان شهر شد.
یافتن ایده با ده کلمه
در این روش ده کلمه انتخاب میکنم یا از روی لغت نامه برمیدارم و یا اینکه ازدوستانم کمک میگیرم و بعد سعی میکنم برای هر کلمه پنج مترادف پیدا کنم حالا با 50 کلمه ای که دارم میتوانم نثر کوتاهی بنویسسم که از هر ردیف کلمات ده تایی و یا از مترادف آنها در داستان استفاده کنم خاطرم هست یکبار یکی از دوستانم کلمه قسطنطنیه و اسمارتیز به همراه هشت کلمه به من داد هرچند برای دو کلمه بالا مترادفی نیافتم اما با همان تعداد کلماتی که داشتم توانستم متن کوتاهی شکل دهم . برای این کارمیتوانید از روش خوشه ای هم استفاده کنید .برای اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت دوست عزیزم مهدیس گوشه سر بزنید .
ایده یابی را رها کنید.
روش دیگری که هنگام نداشتن ایده به من کمک میکند و اغلب اوقات امتحانش میکنم این است که از چانه زنی و تلاش بیهوده دست میکشم. زمانی پیش میاید که هیچ روشی نمیتواند برای یافتن ایده کمک کند و حتی اگر ایده پیدا شود ارتباط لازم را با آن نمیتوانیم بگیریم. در این مواقع لبتاب را خاموش کنیداز پشت میز برخیزید و به پیاده روی بروید یک پیاده روی بدون دوست و تلفن همراه ،
نکتهای که در نویسندگی باید خیلی به آن توجه کرد خوب دیدن و خوب شنیدن است.
برای یافتن ایده ، از روی دست دیگران بخوانید.
نمیدانم تا به حال این روش را امتحان کرده اید یا خیر ، حین پیاده روی و یا حتی داخل تاکسی، من به تابلو مغازه ، شعر نوشت پشت ماشینها و یا حتی جملات تبلیغاتی روی تابلوها و بنرها دقت میکنم البته این خصیصه قبل از شروع نویسندگی با من بوده است ولی گاهگاهی این جملات و یا شعرها باعث تولد ایده تازه ای در ذهنم میشود مثلا دیروز روی شیشه یکی از مغازه ها نوشته بود آبمعدنی موجود است. از آنجا که این تابلو روی شیشه یک کتابفروشی بود برایم جالب شد . به همین سادگی ایده ای در ذهنم متولد و تبدیل به داستانک شد.
ایده را از دل نوشتن بیرون بکشید.
استاد خوبم آقای شاهین کلانتری همیشه میگوید که نوشته در دل نوشتن شکل میگیرد. این توصیهای است که من اغلب اوقات فراموش میکنم و وقتی به بن بست ایده یابی میرسم نوشتن آزاد به ذهنم خطور میکند و میتوانم به طور یقین بگویم که در 90 درصد مواقع به نتیجه دلخواه رسیدهام . حتی اگر با مرتبه اول این اتفاق نیافتد در تکرار حتما هدفم محقق میشود.
در کتاب جادوی بزرگ نوشته خانم الیزابت گیلبرت میخوانیم” بر این باورم که علاوه بر حیوانات ، گیاهان، ویروسها ،باکتری ها، ایده ها هم ساکن این سیاره اند.
ایده ها زنده و دارای انرژی و بدون جسم اند آنها کاملا از ما جدایند و به طرز قابل توجهی با ما تعامل دارند .
ایده ها توسط یک انگیزه ساده تحریک میشوند ، تا ظاهر شوند و تنها راهی که ایده ها میتوانند در این جهان ما، ظاهر شوند یافتن یک شریک انسانی است تنها از طریق تلاشهای یک انسان است که از قلمرو آسمانی به سوی قلمرو مادی حرکت میکند.”
بنابراین نگرانی و اضطراب را، بیهوده با خود حمل نکنید . حتما ایده ناب و بکری خواهید یافت به شرطی که نا امید نشده و دست از تلاش برندارید.