سلانه سلانه در بلوار کشاورز قدم میزدم که گم شدم درست روبروی بانک پارسیان من چند سالگیام را روی نیمکتهای پارک ساعی جا گذاشتم روی صندلیهای سینما و در صف انتظار اتوبوس و آرزوهایم را به زنکی سپردم که خندههایش
حفاظت شده: کوچه بی انتها
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.