تولد

تولد

چشمش به صفحه سیاه شده گوشی خیره مانده بود صفحه را روشن کرد و دوباره پیام را خواند  هیچ سر در نمی‌آورد حتما این یک شوخی بود  لرزان شماره اش را گرفت آرزو میکرد صدای زیبا و طنازش دوباره در