کلیدر Kelidar نام بلندترین رمان ایرانی ، کتابی که خواندنش لرزه به پشت آدم میاندازد ده جلد رمان ، آنهم چه رمانی، داستانی از حماسه های مردم داغدیده خراسان ، روایت شجاعت زن و مرد و درعین حال قصه
غفلت
پاهایم تا همین یکماه پیش همراهان خوبی برای من بودند. از بس پیاده روی میکردم. پایه ثابت همه پیاده روی ها یم سمیه بود قبل از اینکه با سمیه آشنا شوم ورزشکار بودم دان یک کاراته را داشتم و همیشه
معجزه
هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی، پاهای لاغرم از دهانه گشاد شورتک کهنه ام آویزان است مستاصل ایستاده و لنگه در را بروی صاحبخانهام بسته نگه داشتهام بیشتر همسایه ها از طبقات بالا و پایین روی راه پله جمع شده