این کتاب یکی از شاهکارهای آقای معروفی است در سبک سیال ذهن، و شاید همین سبک باعث شد که من این کتاب را به فاصله دوماه ، دوبار بخوانم
کتاب با به تصویر کشیدن داری که در وسط شهر سنگسر ساخته شده است آغاز میگردد و در هفت شب داستان روایت میشود داستانی به طول تاریخ، قهرمان و شخصیت اول این داستان دختری ، زیبا ، شاداب ، خنده رو تبدیل به زنی غمگین میشود
در داستان سرهنگ نیلوفری که در شیراز خدمت میکرد به دلیل جاه طلبی و وعده های دروغین رضاخان همراه با همسر و فرزندش به سنگسر میرود و مدتی بعد به علت بیماری، همسر و فرزندش را تنها میگذارد و فوت میشود مادر و دختر در سنگسر میمانند و سرنوشت شان در آنجا رقم میخورد این داستان شخصیتهای مختلفی دارد که در ادامه سعی در معرفی آنها داریم
نوشا یا نوش آفرین دختر سرهنگ نیلوفری و شخصیت اصلی داستان
حسینا جوان کوزه گر که نوشا عاشق او میشود حسنیا جوانی انقلابی است
دکتر معصوم شخصیت خسیس، سنتی و روشنفکرنمای داستان است که در اروپا درس طب خوانده و دوبرابر نوشا سن دارد و در داستان میبینیم که همسر نوشا میشود
عالیه: مادر نوشا که در داستان نقش پررنگی ندارد
سروان خسروی : جانشین سرهنگ نیلوفری و مسئول برقراری نظم و تامین امنیت شهر است ولی قادر بر برقراری نظم در شهر سنگسر نیست و برای مجازات یاغیان دار را در وسط شهر برپا میکند و در نهایت توسط مردم کشته میشود
سیاوشان: برادر حسینا ، که جای حسینا اعدام میشود او نماد سیاوش از اسطوره های ایران است.که شهید میشود
میرزا حسن از افراد مصلح و خیر خواه شهر است میرزا حسن به شدت با برقراری دار در وسط شهر مخالف است
سرهنگ آذری سرهنگی که مامور سرکوب یاغیان است اما موفق نمیشود و کشته میشود
ملکوم آلمانی که برای احداث پل بین دو کوه به ایران آمده است اما در واقع قصد دیگری دارد و عاقبت با عتیقه های ایرانی فرار میکند
سال بلوا دوره رضاخانی را به تصویر میکشد ناامنی و هرح و مرج موجود در جامعه تاخت و تاز از هر سویی ، سفیر گلوله که هر لحظه در شهر میپیچد، گرانی ، بیماری ، دزدی و همه مسائلی که در شهر سنگسر که نماد ایران در آستانه جنگ جهانی دوم است رخ میدهد
اما محور اصلی این داستان پرداختن به زن است کلیت این کتاب به زنان تقدیم شده است و قهرمان اصلی داستان یک زن است زنی که پدرش آرزوهای بزرگی برای او داشت اما همه این خیالپردازی ها در شهر سنگسر با ناکامی در عشق و ازدواج ،به خاک سپرده شد
داستان در هفت شب روایت میشود راوی شبهای فرد نوشا و راوی شبهای زوج نویسنده است اما در داستان و در این هفت شب تاریخ زندگی نوشا، سنگسر و به نوعی ایران روایت میشود
در تمام داستان ظلم های زیادی به مردم میشود، به آتش کشیدن کتابخانه که به دست افرارد فرهنگی ساخته شده بود و بر پایی دار در فلکه سنگسر ، اما بعد از اینکه داستان پایان میابد تازه آغاز سال بلواست حالا باعث این بیداری ، شهادت سیاوشان است یا مظلومانه مردن نوشا در جوانی در غربت
نوشا دختری است که همه مردهای زندگی اش به نوعی به او ظلم کرده اند پدرش سرهنگ نیلوفری که با تمام علاقه ای که به نوشا داشت اجازه بسیاری از امور را به نوشا نمیداد همسرش دکتر معصوم که مردی شکاک ، دیوانه و مالیخویایی بود و چشم همه مردهای شهر که به خاطر زیبائیش به او رحم نمیکردند
در این کتاب از معروفی اسطوره را با دنیای امروز می آمیزد
سیاوشان نماد سیاوش، حسینا همان حسین است حتی در داستان نقبی به یکی از داستانهای مولوی حکایت دخترپادشاه و زرگر زده میشود
اطلاعاتی در مورد کتاب
مولف : عباس معروفی
تاریخ تالیف : کتاب بین سالهای 1368 و 1371 نگاشته شده است
انتشارات ققنوس
راههای تهیه کتاب:
کتابخوان فیدیبو
کتابخوان طاقچه
کتابفروشی های معتبر
و…
بریده هایی از کتاب سال بلوا
- صورتش را به شانه ام گذاشتم و گفتم دلم میخواهد ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچ کس از عشق ما با خبر نشود آدمها حسودند زمانه بخیل است و دنیا عاشق کش است
- چرا فرار میکنی؟
- میترسم
- از من؟
- نه از عشق
- پدر گفت: تصمیم گرفتی؟
- هنوز مرددم
- شک نکن دخترم . شک اساس ایمان است
- پدرم میگفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافت بوجود می آید یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحم الراحمین است
مگر نمیشود آدم سالهای بعد را به خاطر بیاورد و برای خودش بگرید
چرا یادم به وسعت تاریخ است و چرا آدمها در یاد من زندگی میکنند اما من در یاد هیچ کس نیستم؟
بسیار عالی
ممنونم عزیزم وقت گذاشتی